رفتم که گُم شوم چو یکی قطره ی اشک گرم
در لا به لای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زیادی ...
سرم خیلی درد می کنه. ناراحتم؛ دیوونم؛ پریشونم؛ خرم؛ لجنم؛ مستم؛ شبگردم؛ دل تنگم؛ یه روانی کثافتم؛ یه حرومزاده ی خرفت کودنم؛ اسمش مهم نیست. به سگ به گاو به درک. هوس گریه زده به کلّم اونم بد جوری. الان که دارم می نویسم اشک توچشام گولّه شده و می خواد بپّره بیرون. بغض تو گلوم گیر کرده؛ حالم گرفته ست. دوست دارم گریه کنم اونم حسابی. امّا نه این جوری؛ نه این جا. دوس دارم سرمُ بذارم رو پاش، رو زانوهاشُ گریه کنم.سرمُ تودستش بگیره و تو چشمام نگاه کنه و ...
اما افسوس مثّ همیشه؛ مثل همیشه اه ...
من سردم است
من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار « ان شراب مگر چند ساله بود ؟ »
نگاه کن که در این جا
زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشت های مرا می جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم است و می دانم ...
خطوط را رها خواهم کرد
و از میان شکل های هندسی محدود
به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم، عریانم، عریانم
مثل سکوت های میان کلاس های محبت عریانم
و زخم های من همه از عشق اند
از عشق، عشق، عشق.
ادمای عاشق چشماشون بسته اس
نمی شه فهمید چی تو کلّشون میگذره
قصّه ی اوّلین عشق و عاشقی !
یه دروغ بزرگه
ازش نپرسی بهتره !
به نظرم رسید که اول رو کاغذ بنویسم بعدش تایپ کنم. این جوری بهتره! مگه نه؟ [مکثی کوتاه]
تو راه که داشتم بر می گشتم همش تو فکر این بودم که هر چی ناسزا بلدم، به یه کودن بی سر و پا تقدیم کنم و باز فکر می کردم که این یارو بی مغزه در خور این همه ابتکار و ایده و از این جور خضعبلات هست یا نه؟ و به این نتیجه رسیدم که نیست. ( بیش از این ها، اه اری با بیش از این ها می توان خاموش ماند. )
همون جوری که بعضیا می دونن و خیلی ها نمی دونن و البتّه بعضیهام از خیلی وقت پیشا می دونستن بنده توی درس شیرین شیمی اُ فتاده ام...
امّا... اه ...
ولی... می دونی ...! هیچ کی نمی گه حالت چه طوره ؟! ( البتّه جور خاصّیم نیست ها ! )
امّا اگه دستم یه کمکی درازتر بود؛ چی ؟!
راستی خیلی مایلم نظرتونُ در مورد این جمله بدونم؛ یعنی لُطف کنین در مورد این جمله هم نظر بدین :
« روزی که ابشاری را روی زمین نتوان یافت! »
خوب از همه ی این ها که بگذریم ...
خیلی خیلی دوست دارم بدونم؛ بدونم کودن ترین چیزی (!) شما بزرگان و دوستان امروز دیدین کی بوده؛ یعنی اسمش چی بوده ؟
راستش می خواستم از عشق و فروغ براتون بگم امّا یه بدزادی نذاشت که نذاشت.لعنت به این مگس. نه لعنت به این پشه ی مزاحم. مگه نه ؟!
حرفی به من بزن،...
سکوت چیست، چیست، چیست ای یگانه ترین یار ؟