امشب دلم ارزوی تو دارد.
نجواکنان و بی ارام ...
می نالد و گفت و گوی تودارد.
ــ تو انچه در خواب بینند
پوشیده در پرده های خیال افرینند.
تو انچه در قصّه خوانند.
تو انچه بی اختیارند پیشش ،
خواهند و نامش ندانند ــ
امشب دلم ارزوی تو دارد ...
...............................................................................................................
...............................................................................................................
می نویسم؛ خط میزنم ...
می نویسم؛ خط میزنم ...
می نویسم؛ خط میزنم ...
می نویسم؛ پاره میکنم ...
می نویسم؛ پاره میکنم ...
ساکت می شم. ساکن می شم. چشماموُ می بندم؛ به ارومی. اما کاش توام بودی.اه ... چقدر ناز می کنی. بیا دیگه لامصب! از چی نمی ترسی؟ هان؟ بیا. خیلی دیره. برگرد. یه برگشته بی برگشت. باید این جا باشی. نمیشه نوشت. نمیشه گُفت چیزی رو که باید. خودت همه ی اینا رو می دونی. بیا ...
...
سلام
چیزی نمیخوام بگم .
شبه و تاریک .
بعدشم آدم حرفش میگیره از این تاریکی .
همین جور میخونم .
یه خورده هم مینویسم .
این وقت شب .
سلام ! قشنگ بود به منم سر بزن!!!