من سردم است
من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار « ان شراب مگر چند ساله بود ؟ »
نگاه کن که در این جا
زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشت های مرا می جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم است و می دانم ...
خطوط را رها خواهم کرد
و از میان شکل های هندسی محدود
به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم، عریانم، عریانم
مثل سکوت های میان کلاس های محبت عریانم
و زخم های من همه از عشق اند
از عشق، عشق، عشق.