فصل دیگر :

بی انکه دیده بیند
در باغ
احساس می توان کرد
در طرح پیچ پیچ مخالفسرای باد
یأس موقّرانه ی برگی که
                                بی شتاب
بر خاک می نشیند ...
ره بر نگاه نیست
تا با درون درایی و در خویش بنگری !
با افتاب و اتش دیگر گرما و نور نیست ...
این ، فصل دیگری ست
                             که سر مایش از درون
درک صریح زیبایی را
پیچیده می کند.
مطلب از این قرار است:
چیزی فسرده است و نمی سوزد امسال
در سینه
در تنم!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد