زندگی خیلی زیبا است !

نمی خوام که خودم یه بار دیگه چیزایی که پیشتر نوشتم ؛ بنویسم . چون حالشُ ندارم .
باید به کانسیلیاریم بگم یه چاره ای اندیشه کنه ... امّا من خسته و پریشان حال و تنها و تلخ و ...
ـ راهی جز رفتن سراغِ اونا نداری . ( با نگاهی دور و از احساس تهی )
ـ اگه تو این جوری فکر می کنی ، من حرفی ندارم . فقط ...
ـ فقط چی ... ؟!
ـ نگرانم ؛ نمی دونم 
ـ نگران چی ؟
ـ راستش تا دستم را بیُفته ، طول می کشه و شاید ...
ـ نگران نباش . مــــــــــــــــــــــــا با توییم .
ـ امیدوارم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد